۱۳۹۲ دی ۲, دوشنبه

عوضی‎ها آدرس اشتباه ندهید

پیش‎نوشت: این نوشته ممکن است شما را بیازارد.
یکم - قدیمی‎ترها در قزوین روایت می‎کردند: شهر بود و یک کلانتر و یک گنده لات پر ادعا و خالی‎بند. یک‎روز گذر این آقای لات خورد به آقای کلانتر و در همان اول کار آقای لات شروع کرد به تعریف کردن همه کارهای کرده و نکرده. به چند فقره قتل و دزدی و تجاوز اعتراف کرد. آقای کلانتر هم خیلی خونسرد، آقای لات را گرفت زیر مشت و لگد کنار خیابان. صدای اعتراض آقای لات بلند شد که چرا می‎زنی؟ من که نزده اعتراف کردم. کلانتر هم گفت: برای همین اعتراف‎هایت می‎زنم. هنوز نرسیده به کلانتری تو کلی رفیق و همدست لو دادی، وای به روزی که پایت برسد به کلانتری.
دوم - خبر خیلی درد دارد؛ یک متهم به قتل محکوم به اعدام 48 ساعت قبل از اجرای حکم به صورت معجزه آسایی جان سالم به در برده است. داستان هم از این قرار است که این بنده خدا شش سال قبل دستگیر شده و زیر شکنجه اعتراف به قتل کرده و همه زندگیش را از دست داده است. بعد از شش سال یک نفر دیگر دستگیر شده و به همان قتل اعتراف کرده است. «اصل خبر را به نقل از روزنامه جام جم اینجا بخوانید.»
سوم - یک زندانی سیاسی و عقیدتی که پیش از خرداد 88 بازداشت شده، در تبعید خبر درگذشت مادر و همسرش را در راه بازگشت از ملاقات شنیده است. یک گروه راه افتاده‎اند به امضاء جمع کردن برای مرخصی دادن به او که به آخرین وداع با عزیزانش برسد و یک گروه هم دعوا راه انداخته‎اند که اصلا او که زندانی از جنس بقیه نیست. دستگاه قضا که عادت دارد به ساقط کردن آدم‎ها از هستی، دلش به رحم آمده و پس از پنج سال به او مرخصی داده، هنوز او به تهران نرسیده گروهی مثلا نگران حقوق شهروندی، دموکراسی و البته اعتدال بر حسب شنیده هایشان خبر می‎دهند (شایعه می‎سازند) که زندانی مورد نظر در راه مسجد سلیمان به تهران گریخت.
 چند ساعت بعد عکس‎های پیمان عارفی در خانه مادری منتشر می‎شود. او نگریخته است، آماده است با حالی حتما خراب و به هزار و یک دلیل نخواسته در وداع آخر حاضر شود. از خیل کسانی هم که خبر گریختن او را منتشر کردند، کسی نیست که بگوید غلط کردیم.
چهارم - همه ما در این سال‎ها گذرمان افتاد به نهادهای امنیتی و بازجویی را تجربه کردیم. بعضی‎ها آمدند بیرون و توضیح دادند که چه اتفاقی افتاده و بعضی‎ها هم روزه سکوت گرفتند و رفتند در نقش قهرمان داستان و بعد از مدتی هم دوباره برگشتند به عرصه و فعالیت چشمگیر که بله ما نترسیدیم، ببینید. سایه ساختند برای خودشان.
پنجم - ناراحت نشویم، دستگاه اطلاعاتی و امنیتی اجیر کرده دارد و زیر تیغ. آدم هایی را بسیج کرده است در عرصه عمومی و فضای رسانه‎ای. دیگر خودش مستقیم رودرو نمی‎شود، بلکه امتیاز نشریه و موسسه می‎دهد، پول تزریق می‎کند و میدان بازی تعریف می‎کند برای گنده لات‎هایی که عربده می‎کشیدند در بیرون و می کشند و پایشان به کلانتری نرسیده داستان ها ساختند.
پنجم - این سیستم قضایی فاسد است و بیمار. یک بیگناه تا پای دار می‎رود و اگر قاضی اندکی وجدان نداشت، حتما تا حالا به دار هم آویخته شده بود. شمار اعدامی‎های این دستگاه قضایی از حساب در رفته است. شمار اعتراف‎گیری‎های اجباری و پرونده سازی‎ها و تور پهن کردن‎ها. خودش نقش بازی می‎کند تا دیگران را در دام بیاندازد، همه ابزارهای پرونده سازی را هم دارد و قاضی مستقل هم که به کشک می‎ماند. بعد این طرف داستان ما خودمان داریم برایش خوراک تهیه می‎کنیم.
به فرض که پیمان عارفی که زندگی‎ش را از دست داده، عزیزترین‎هایش را یک آن تصمیم گرفته است که بگریزد، دوستان خبرنگار نما ( این هم مقوله ای است خودش) باید داد و بیداد راه بیندازند و چراغ روشن کنند تا ماموران امنیتی بفهمند؟ ( توصیه می کنم این نوشته عماد باقی را در باره حق فرار بخوانید.)
ششم - همه چیزمان به همه چیزمان می‎آید. باید برای توصیف آدم‎ها و رفتارهایشان صادق هدایت را باز کرد و از رویش نوشت هر چه فحش که ردیف کرده است. ایرادی هم نمی‎توان گرفت، وقتی که دست چند روزنامه در جیب مرتضوی بوده ( مرتضوی با آن پرونده) و هنوز هم سرشان را بالا می‎گیرند و مدعی پاک‎دستی‎ند و طلبکار از دیگران، وقتی که آدم‎های چسبیده به صاحبان قدرت و ثروت عرصه عمومی و رسانه‎ای را تسخیر کرده‎اند و بقیه در هول و هراس فردایند چه انتظاری می‎توان داشت. تنها باید از فحش‎های صادق هدایت رونویسی کرد؛عوضی‎ها آدرس اشتباه ندهید.

۱۳۹۲ آبان ۱۰, جمعه

سبزهایی که بنفش نشدند

صد روز دولت روحانی و زمین سختی که با آن روبرو است!
پیش نوشت: در چند روز گذشته چند باری در باره دولت روحانی و وعده هایش گپ زده ام در عرصه مجازی یا حضوری. این به صورت خام و پراکنده جمع بندی من از کارنامه دولت است و نیازمند بازنویسی. الحساب ممنون می شوم در تکمیلش کمکم کنید.
این روزها حمله به دولت روحانی کمی شتاب گرفته است، حامیان او در انتخابات کمی رنجیده خاطرند از این که دولت به وعده هایش پایبند نمانده یا نتوانسته آن ها را عملیاتی کند. حداقل انتظار رای دهندگان این بود که دولت به فضای امنیتی حاکم پایان دهد. حامیان سبز دولت روحانی، پایان دادن به حصر مهدی کروبی و میرحسین موسوی را از دولت خواستند و از هر فرصتی برای بیان این خواسته استفاده کردند. حال اما دولت حداقل در صد روز اول نه تنها نتوانسته که حصر را بردارد بلکه دختران میرحسین موسوی هم مورد  خشونت واقع شده اند و وزیر دادگستری هم اقدام آن ها را جو سازی دانسته و دو مقام دولتی دیگر هم با احتیاط در این باره حرف زده اند. روزنامه بهار توقیف شده و وزیر ارشاد نیز از توقیف دفاع کرده است. در کنار این دستگاه قضایی حکم های اعدام معطل مانده را پشت سر هم به مرحله اجرا گذاشته است(که می تواند یک پروژه برای بی اعتبار کردن دولت در عرصه خارجی و داخلی باشد). این ها در کنار هم برای دامن زدن به بدبینی در باره دولت کفایت می کند. دولتی که وعده های بسیار داد و رئیس جمهوری کنونی در زمان تبلیغات، با اقتدار از توانایی های خود در بازگشایی درهای قفل شده حرف زد.
من در این انتخابات به روحانی رای ندادم، اما دیگران به رای دادن تشویق کردم، پس از انتخابات نیز هر کجا که سیاست ها و سخن های دولتمردان با شعارها و برنامه های وعده داده شده همسو نبود، به اندازه توان خودم یادآوری کردم. مثلا من از روحانی انتظار داشتم در باره فعالیت های اقتصادی سپاه موضع دقیق تری بگیرد و در نهایت آن را به حساب یک بده و بستان در ساختار قدرت دانستم. از وزیر آموزش و پرورش دولت روحانی سابقه خوبی در یاد ندارم، معرفی پورمحمدی و رحمانی فضلی به عنوان وزیر را از ضعف های روحانی عنوان کردم و به کارگیری نهاوندیان به صورت همزمان در نهاد ریاست جمهوری و اتاق بازرگانی را کانال رانت تعریف کردم. معرفی سیف به عنوان رئیس کل بانک مرکزی هم از دیگر اشتباهات دولت روحانی در همان آغاز بود.
از سوی دیگر رسانه ها و فعالان مدنی هم در گام نخست راه اشتباه را رفتند. آن ها بیش از اندازه به دولت نزدیک شدند. خیلی از گزارش ها و گفت و گوها نشان از ذوق زدگی بیش از حد داشت و خوش بینی مفرط.
حالا پس از صد روز از عمر دولت روحانی، من بر این باورم که رای دهندگان به روحانی در گام نخست رای دادن اشتباه نکردند. رای دادن به روحانی برای سیاست خارجی ایران - حتی اگر همه این سیاست ها را برنامه کلان نظام بدانیم - موثر بوده است. اما دولت روحانی در عرصه داخلی با زمین سخت و سفت روبرو است. خیلی از نقدهایی که این روزها به دولت روحانی از سوی حامیان چند ماه قبل او وارد می شود، نشان دهنده انتظار بیش از حد توان از دولت روحانی است.
من بر این باورم که دولت روحانی دولت خودی هاست. ائتلافی از ناطق نوری تا سید محمد خاتمی. اما خاتمی در همین ائتلاف هم در درون ساختار قدرت تعریف نمی شود. او و طیف همراه او در نگاه نهادهای امنیتی کشور، تهدید به شمار می آیند. حضورشان در قدرت می تواند دوباره بحران در درون ساختار حاکمیت را تشدید کند.
وزرای فرهنگ، علوم، آموزش و پرورش و کشور به خوبی نشان دهنده نگرانی های هسته مرکزی قدرت در خصوص دولت روحانی است. حاکمیت تلاش کرده تا این وزارت خانه ها در اختیار نیروهای نزدیک خودی تر قرار بگیرد تا تحولات این حوزه ها کاملا کنترل شود.
دولت روحانی هم تمرکز خود را بر بهبود وضعیت اقتصادی و معاش شهروندان و سیاست خارجی گذاشته است. بخش زیادی از رای دهندگان روحانی شهروندانی هستند که خواهان بهبود وضعیت معیشت و اقتصادی جامعه اند.( پراکندگی آراء در انتخابات به خوبی این را نشان می دهد.) برای دولت روحانی هم به نظر می رسد رضایت این گروه از رای دهندگان از اولویت برخوردار است. همچنین دولت برای فعالیت در عرصه سیاسی اگر واقعا بخواهد( چون من هنوز هم اطمینان ندارم که بخواهد) گشایشی ایجاد کند، با زمین سخت روبرو است.
حکومت امیدوار بود که با انتخابات امسال و پیروزی کمتر از یک درصدی روحانی، مساله تقلب در انتخابات سال 92 را برای همیشه پاک کند. انتظار داشت که فعالان سیاسی معترض هم مانند وزرای انتخاب شده و رئیس جمهوری از اتفاقات سال 88 تبری بجویند و به دامان نظام و رهبر جمهوری اسلامی بازگردند. ( ممکن است روحانی و حامیان او در پیش از انتخابات چنین وعده هایی به هسته اصلی قدرت داده باشند و یا در طرح های پیشنهادی خود راهکاری برای حل این مساله پیشنهاد کرده باشند.)
اما تا به امروز خوشبختانه رهبران در حصر جنبش سبز بر مواضع خود ایستاده اند و هویت سبزهای معترض به صورت کامل بنفش نشده است. یک فاصله ای میان سبزها و بنفش ها وجود دارد. حفظ این فاصله برای هر دو سو ( دولت و جنبش سبز) خوشایند است. اگر دولت از سر اضطرار به این سمت گرایشی ندارد، این سمت مطالباتی دارد و پاسخ می خواهد. از طرف دیگر هسته مرکزی قدرت هم علاقه ای ندارد که هیچ، گریزان است از این که کسانی را که با هزینه گزاف از عرصه قدرت حذف کرده بار دیگر به درون ساختار بازگرداند.
نکته آخر این که قضاوت در باره دولت پس از صد روز نمی تواند همه جانبه و منصفانه باشد. دولتی که ویرانه تحویل گرفته است، برای بازسازی نیاز به زمان دارد اما این صدای بلند باید همیشه بغل گوشش بماند و به او یادآوری کند که این وعده هایی را که داده است عملی کند و اگر هم نمی تواند اشتباه خاتمی را در نگفتن کنار بگذارد.

۱۳۹۲ آبان ۷, سه‌شنبه

چشمان کاملا بسته

یکم - روزنامه بهار با رای هیات نظارت توقیف موقت شد. اولین روزنامه توقیفی در دولت جدید. لحن صاحبان روزنامه در روزهای گذشته مناسب نبود. فرار از مسوولیت و تن ندادن به چند صدایی. نگاه غروی با نگاه حاکم بر جمهوری اسلامی تفاوت دارد. هر دو مسلمانند و شیعه اما روایت و برداشت غروی با روایت حاکم نمی خواند. دگر اندیشی ممنوع حتی در رسانه های منتقد.
دوم - مجلس به صالحی امیری رای نداد. روایت نادران و توکلی از سابقه صالحی امیری تلخ بود. من با هیچ کدام از گفته های توکلی و نادران در باره صالحی امیری کار ندارم جز آنجایی که در باره مقالات علمی و پژوهشی او حرف زدند. واقعا یک آدم اگر تمام وقت هم وقتش را بگذارد بر روی مطالعه نمی تواند این همه تولید محتوا کند.
سوم- من از دلایل علاقه روحانی به چهره های امنیتی چیزی نمی دانم. همینطور نسبت شریعتمداری با وزارت ورزش و جوانان.
چهارم - من دلیل انتصاب سیف در بانک مرکزی را هم نفهمیدم هیچ وقت، مدیری که دو سابقه اختلاس در بانک تحت مدیریت او وجود دارد. حکایت رفیقدوست و رابطه‌اش با او خیلی هم بی ربط با نقشش نمی تواند باشد. از انتصاب پورمحمدی هم که زبان بند می اید.
پنجم - چرا در سه ماه گذشته همه حامیان فقط برای دولت دست زده اند؟ چرا رسانه های نزدیک دولت هیچ وقت در باره سوابق صالحی امیری و سیف نپرسیدند. چرا جایزه قهرمان صنعت شدن و بانکدار نمونه شدن سیف با آن سوابق تیتر یک شد اما هیچ کس در باره نقشش در اختلاس ننوشت. همینطور بعد از این همه گفت و گوی جورواجور با صالحی امیری، کسی نگفت که او در پرونده بیمه هم دست دارد؟
ششم - خلاصه بخواهم بگویم، چشمان کاملا بسته حامیانی که هر نقد را تخریب دولت می دانند، حکایت این روزهای نزدیکان روحانی است. آن ها نمی خواهند واقع بین باشند. وقتی آن ها نگویند نادران و توکلی میایند در صحن علنی مجلس و همه چیز را عریان می کنند.
هفتم - فاصله و رابطه مان در مقام روزنامه نگار، کنشگر، فعال سیاسی، منتقد و ... را با دولت تعریف کنیم. یادمان باشد کار ما چشم های همیشه باز است

۱۳۹۲ آبان ۱, چهارشنبه

ما هميشه بدهكار و آن هاي هميشه طلبكار

سر گيجه، سرگيجه مياورد و گاهي وقت ها هم به تهوع مي رسد، چاره اي نداري جز اين كه بالا بياوري. حالا چرا من گير كرده ام ميان سرگيجه هايي كه تمامي ندارد؟ داستان ساده است، ما آدم هاي هميشه بدهكاريم. در هر شرايطي و بدون اين كه تصور كنند ممكن است حقي هم داشته باشيم.
يكي از نزديك ترين دوستان من ديشب روايت مي كرد كه خوش به حالت كه نيستي تا بازي هاي اهل سياست را ببيني. مي گفت: همه آن هايي كه در اين چند سال رفته بودند كنار، حالا برگشته اند و ميدان داري مي كنند، به بقيه هم مي گويند؛ بي شناسنامه و بي هويت. دايره را تنها براي خودشان بسته اند و در جواب انتقادها هم مي گويند؛ ساكت باشيد در اين وضعيت، بگذاريد از فرصت استفاده كنيم، مثل دوره خاتمي فرصت سوزي نكنيد.
من هم گفتم: خوش به حالت كه نيستي اين طرف ببيني دعوا سر چيست. سر اين كه حق با نعيمه اشراقي بوده يا كساني كه گفته اند او دروغ مي گويد. اصلا دعوا سر اين است كه چه كسي كاسبكار است و چه كسي با شرف. شده است دعواي آدم هايي كه در چهار سال گذشته خيلي به هم نزديك بودند. با همه فاصله ها رسيده بودند به هم، خواسته شان يكي بود. اما حالا.... بعد هم گفتم اين از مصائب غرب است. آدم ها در اين طرف ناگهان ذهني مي شوند و بدبين. يك سري مي خواهند از داخل جدا نشوند و براي همين گام هايشان را آهسته تر از آن ها هم ممكن است بردارند و برخي ها هم مي شوند آدم هاي غير واقع بين از نگاه آن ها. يك جايي هم همه پرده ها پاره مي شود و چند تايي هم بار يكديگر مي كنند تا فاتحه همه رفاقت ها و همسويي هاي گذشته را بخوانند.
 اين حكايت همه ماست و همه آن ها. ما در هر شرايط منتقديم و آن ها هم منتقد اما يك جا فاصله بزرگي ميان ما و آن ها وجود دارد. آن ها تنها در بزنگاه ها به ما نياز پيدا مي كنند، راي را كه مي گيرند و سوار ماشين قدرت مي شوند، يادشان مي رود كه ما هم هستيم. اين بيماري دولت نفتي است. دولتي كه بي نياز است از مردم و مردم حكم تزئين حكومت را بازي مي كنند. خير و صلاح را حاكمان تشخيص مي دهند و ما هم وظيفه مان اطاعت است. اگر صدايمان در بيايد، مي شويم؛ آب به آسيب دشمن ريز، فرصت نشناس، راديكال و شايد هم خود فروخته به غرب و حتي بي شرف. به همين سادگي.
آن ها هم هميشه طلبكارند. طلب زيادي هم دارند، اگر دوم خرداد به هدفش نرسيد، تقصير تندروهاي ما بود و نه خودشان. اگر مجلس هفتم به بعد يكدست شد، تقصير شوراي نگهبان نبود كه تيغ رد صلاحيت را تيز كرد. مقصر مائيم كه نرفتيم ميان حسينيان و خيار به خيار راي بدهيم.
اين داستان هميشه بوده و هست، حالا اين سال هاي احمدي نژادي هم مزيد بر علت شده تا طلبكارها صداي شان را براي ما بلند تر كنن. اگر بگوئيم پور محمدي اين طور است، سيف پرونده اختلاس دارد، زنگنه پاكدست نيست، نوبخت رفيق باز است، تركان شده است الهام، صداي پاي رانت خواران بلند تر به گوش مي رسد، ما بيماريم و حسود كه چشم ديدن تغييرات را نداريم و مي ترسيم دكانمان تعطيل شود.
ما و آن ها هر چه كه در چهار سال قبل به هم نزديك شده بوديم، حالا در حال دور شدنيم. آن ها دولت دارند و به خواسته هايشان مي رسند اما خواسته هاي ما هزينه تحميل مي كند بر حاكميت.
اين ها واقعيت ند، واقعيت موجود، ما هميشه بدهكاريم حتي اگر واقعيت را بگوئيم و آن ها هميشه طلب كار، چون در قدرت و حاشيه قدرت تعريف مي شوند و ما در حاشيه سرزمين!
در چنين شرايطي، وقتي كه نزديكتر دوستان ما هم معتقدند بايد سكوت كرد، چه اصراري داريم براي اين كه سرمان را بكوبيم به ديواري كه مي دانيم سر مي شكند، برويم يك گوشه و به رفاقت هايمان برسيم. اگر آن ها سرگرم رانت شده اند ما هم به دلمان برسيم، جاي دعوا. چند وقت بعد دوباره حتما به هم مي رسيم. من اين روزها زياد به اين فكر مي كنم، شما چطور؟

۱۳۹۲ مهر ۳, چهارشنبه

ما چقدر خودِ خودمان هستیم؟

یک - مایی که نیستیم!
حتما برای شما هم خیلی اتفاق افتاده است که یکی در مقابل‎تان قرار بگیرد و مداوم از خودش بگوید. از این‎که پیشینه‎اش این بوده و در خانواده‎ای این‎چنینی قد کشیده و پدر و مادرش هر دو فرهیخته بوده‎اند و از بدو کودکی به او یاد داده‎اند که نباید در برابر ظلم سر خم کند؟
چند نفر از شما در زندگی روزمره‎تان با آدم‎هایی روبرو شده‎اید که خیلی راحت چشم در چشم‎تان بدوزند و بگویند که از کودکی لای پر قو و غاز بزرگ شده‎اند. اصلا به خاطر ندارند که یک روز بد هم در زندگی‎شان گذرانده باشند و پدر و مادرشان بهترین‎های دنیا بوده‎اند.
چند بار با آدم‎هایی روبرو شده‎اید که دارایی پسرعمه دخترخاله‎شان را به رخ دیگران می‎کشند و در مهمانی‎ها یا حتی شرایط عادی از تعداد سفرهای خارجی فامیل درجه چندم یا دوست فامیل‎شان روایت می‎کنند و بعد هم آهی بلند از ته دل می‎کشند که یعنی یعنی...
راستش من از این آدم‎ها کم ندیده‎ام. آدم‎هایی که مادرزاد مبارزند، مادرزاد کتابخوان بوده‎اند، پدر و مادرشان چریک بوده‎اند، عاشق بوده‎اند، از خانواده ریشه‎دار و اصیل‎ند.( همین اصیل را یکی برای من تعریف کند!)
بعد هم که می نشینی پای حرف زدن‎های‎شان تازه می‎فهمی همه آن‎چه که روایت کرده‎اند، دوست دارند باشند. اما نیستند. این ها را می‎شود درک کرد، اصلا سخت نیست، تنها در موقع حرف زدن‌شان سرتان را به علامت و نشانه تائید تکان دهید تا حرف‎هایشان تمام شود.
دوم - فراموشی گذشته محال است!
حالا بگذارید تیغ به خودم بزنم. خب آدمی نمی‎تواند گذشته‎اش را کنار بگذارد. همین دیشب من خواب دیدم، خواب یکی از آن صحنه‎هایی که هیچ‎گاه از ذهنم بیرون نمی‎رود. وقت غذا خوردن، کودک آقای رستوران دار داشت نقاشی می‎کشید با بهترین تجهیزات ممکن. مریم از بازی‎های کودکانه من گفت و پریسا پرسید مگر بچه منطقه محروم بودی؟
واقعا بودم! شاید آن روزها نمی‎فهمیدم، خیلی روزها و وقت‎ها از این که دیگران به تحقیر واژه دهاتی را به کار می‎برند، هزار رنگ می‎شدم اما واکنشی نشان نمی‎دادم. تا مدت‎ها ادرس خانه عمه‎ام آدرس من بود در مدرسه. اما درست و دقیقش یادم نمی‎آید از کجا و چه زمانی یک دفعه هر جا که شنیدم یکی به تحقیر به دیگری می‎گوید دهاتی، صدایم را بلند کردم که یعنی چه؟ من هم هستم. روز به روز هم این داستان و تاکید بر این که من از کجا آمده‎ام برایم پررنگ‎تر شد. شاید هم یک جوری ارزش.
سوم -خود ماندن مهم است!
روزهایی که داشتم خداحافظی می‎کردم محترم خانم گفت: به ما نه به خودت وفادار بمان! واقعیتش این است که اگر قبل از این، این همه وفاداری به خود برایم مهم نبود، دو سالی است که سخت مراقبم که نکند از خودم عدول کنم. برای همین هم زیاد با خودم کلنجار می‎روم. مثل خاراندن یک زخم که هم سوزش دارد و هم نمی‎شود از آن دست کشید. من نه پدر و مادر زاد اهل سیاست بودم و نه واقعا اهل نوشتن. بازی‎های کودکیم برای خیلی از شما سوژه طنز است، آرزوی خیلی چیزها را تا چندین سال پیش داشتم. اما گذر زمان و کتاب‎هایی که خواندم، آدم‎هایی که دیدم نگاهم را به زندگی عوض کرد. شاید هم برای همین این سال‎ها دو مساله فقر و توسعه برای من جذابیت‎های ویژه‎ای دارد و همه‎اش فکر می‎کنم که من باید بیشتر در باره توسعه و راههای مبارزه با فقر کنکاش کنم.
چهارم - جهان بی سامان ذهن من
حالا شاید بهتر متوجه شوید که من و آدم‎هایی که دائم از دنیای ذهنی نداشته‎ها و آرزوهای‎شان حرف می‎زنند چقدر دوریم از هم! شاید آرزوهای آن‎ها آرزو و نداشته‎های من هم بود! اما حالا نیست.

۱۳۹۲ شهریور ۲۳, شنبه

شکاف توسعه در ایران

ایران سالیان درازی است که در مسیر توسعه قرار دارد اما وضعیت شاخص‎های اقتصادی نشان می‎دهد که علیرغم برنامهریزی و تاکید نهادهای حکومتی بر توسعه، ایران همچنان یک کشور در حال توسعه با سرعتی اندک و شکاف میان مناطق توسعه یافته و توسعه نیافته است. مرکز شفافیت بین‎الملل ایران را در شمار 10 اقتصاد بسته دنیا قرار داده است. همچنین رتبه ایران در شاخص فساد مالی 133 و فضای کسب و کار 145 گزارش شده است. رتبه ایران در شاخص شکوفایی 97 است، رتبه چهارم تورم جهان را در اختیار دارد و بیست و یکمین کشور جهان در بیکاری به شمار می‎آید.
رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی گفته است: «بر اساس شاخصهای بین‎المللی رتبه ایران در کیفیت زندگی‎ 62 رتبه تنزل یافته و در جایگاه 150 جهان قرار گرفته است.» بر اساس برآورد مرکز پژوهش‎های مجلس ایران به لحاظ رشد اقتصادی 164 امین کشور دنیا است و از نظر نابرابری توزیع درآمدها در میان کشورهای منطقه رتبه یازدهم و در جهان رتبه 64‎ام را در اختیار دارد. همچنین ایران به لحاظ سرانه تولید ناخالص داخلی در رتبه 77 جهان قرار دارد و از نظر کیفیت زندگی در رتبه 150 ایستاده است.
در چنین شرایطی برآورد نهادهای بین‎المللی و مرکز پژوهش‎های مجلس بیان‎گر رشد منفی اقتصادی ایران برای امسال است. مرکز پژوهش‎های مجلس برآورد کرده است که رشد اقتصادی ایران در سال‎جاری به منفی 36 صدم درصد برسد.
سهم استان‎ها در تولید ناخالص داخلی
بیشترین سهم تولید ناخالص داخلی در میان استان‎های ایران به پایتخت اختصاص دارد. تهران به تنهایی یک‎چهارم تولید ناخالص داخلی را در اختیار دارد. بر اساس گزارش‎های مرکز آمار ایران، تهران نزدیک به 114 هزار میلیارد تومان از تولید ناخالص داخلی ایران را در اختیار دارد و پس از آن استان‎های خوزستان،اصفهان و خراسان رضوی به ترتیب با 46 هزار، 23.8 هزار میلیارد و 20 هزار میلیارد تومان قرار دارند.
استان‎های فارس، مازندران، آذربایجان شرقی و کرمان دیگر استان‎های ایران به شمار می‏آیند که بیش از یک‎ درصد در تولید ناخالص داخلی سهم دارند. در انتهای جدول نیز استان خراسان شمالی با 2.6 هزار میلیارد تومان قرار دارد و قبل از آن استان‎های چهارمحال و بختیاری، خراسان جنوبی، سمنان و زنجان به ترتیب با 2.7 هزار میلیارد، 2.9 هزار میلیارد، 3.3 هزار میلیارد و 3.5 هزار میلیارد تومان کمترین سه در تولید ناخالص داخلی را دارند.(1)
نزدیک به سی هزار میلیارد تومان از تولید ناخالص داخلی استان خوزستان به نفت اختصاص دارد و چنان‎چه تولیدات نفتی از مجموع تولید این استان کسر شود آن‎گاه این استان به رتبه پنجم تولید ناخالص داخلی کشور سقوط می‎کند. بوشهر دیگر استان نفت خیز به شمار می‎آید که دو هزار میلیارد تومان از تولید ناخالص داخلی آن به نفت اختصاص دارد و با کسر درآمدهای نفتی از رتبه نهم به رتبه چهاردهم تنزل می‎یابد. کهکیلویه و بویراحمد نیز چنین وضعیتی دارد و دو هزار میلیارد تومان از تولید ناخالص داخلی آن به منابع نفتی اختصاص دارد و بدون تولیدات نفتی از رتبه دوازدهم به رتبه شانزدهم سقوط می‎کند.
رتبه نخست سرانه تولید ناخالص داخلی از آن استان کهکیلویه و بویر احمد است و پس از آن استان‎های خوزستان، بوشهر، تهران و ایلام قرار دارند. سیستان و بلوچستان، لرستان، کردستان، آذربایجان غربی و گلستان نیز پنج استانی هستند که کمترین سرانه تولید ناخالص داخلی را دارند.
شکاف عمیق توسعه یافته و توسعه نیافته
برنامه پنجم توسعه ایران بر«توزيع عادلانه مازاد درآمد استاني جهت تعادل بخشي و ارتقاي شاخص هاي توسعه يافتگي بين استان ها»، «توزيع منابع عمومي و يارانه سود تسهيلات با رويکرد استفاده متوازن از امکانات کشور و توزيع عادلانه و رفع تبعيض و ارتقاي سطح مناطق کمتر توسعه يافته و تحقق پيشرفت و عدالت»، «موظف شدن دولت به توزيع منابع صندوق توسعه ملي بين بخش ها و استانهای کشور به منظور حصول توسعه متوازن» و «کاهش عدم تعادل منطقهای» تاکید کرده است.
با این حال مقایسه شاخص‎های اقتصادی و اجتماعی نشان‎گر شکاف و عدم تعادل میان مناطق توسعه یافته و توسعه نیافته است. آن‎گونه که در جدول شماره یک پیدا ست، استان کهکیلویه و بویراحمد علیرغم این که بیشترین سرانه تولید ناخالص داخلی را دارد، در رتبه دوازدهمین استان دارای جمعیت بیکار قرار گرفته و از نظر شاخص کیفیت زندگی بیست و هفتمین استان کشور است.
بر اساس یافته‎های یک پژوهش در باره سنجش کیفیت زندگی در مناطق مختلف ایران، اصفهان در رتبه نخست قرار دارد و یزد، فارس، تهران و هرمزگان دیگر استان‎های دارای شاخص کیفیت بالا برای زندگی هستند. در انتهای جدول نیز ایلام قرار دارد و پیش از آن هم لرستان، کردستان، کهکیلویه و بویراحمد و چهار‎محال و بختیاری دیگر استان‎های با شاخص کیفت زندگی پائین قرار دارند.(2)
لرستان و ایلام دو استان نخست کشور به لحاظ نرخ بیکاری هستند. این در حالی است که استان ایلام رتبه پنجم سرانه تولید ناخالص داخلی را دارد. کرمانشاه، کردستان و گیلان دیگر نیز دیگر استان‎های با نرخ بیکاری بالا به شمار می‎آیند. خراسان جنوبی، کرمان، خراسان رضوی، قم و مرکزی به ترتیب کمترین جمعیت بیکار را دارند. همان‎گونه که در جدول شماره یک پیداست، لرستان و کردستان در تمام شاخص‎ها در رتبه‎های انتهایی قرار گرفته‎اند.
223 منطقه توسعه نیافته در ایران
بر اساس نتایج یک پژوهش از مجموعه شهرستان‎های ایران تنها 107 شهرستان در گروه مناطق توسعه یافته و نسبتا توسعه یافته قرار دارند و 223 شهرستان نیز در شمار مناطق کمتر توسعه یافته، نسبتا محروم و محروم قرار دارند.
این پژوهش نشان می‎دهد که تنها هشت شهرستان ایران در گروه مناطق توسعه یافته قرار دارد و 99 شهرستان نیز نسبتا توسعه یافته هستند. در حالی که 152 شهرستان کشور در حد متوسط توسعه یافته ارزیابی شده و 64 شهرستان نسبتا محروم و 13 شهرستان محروم در ایران وجود دارد.(3)
همچنین یافته‎های یک پژوهش دیگر نیز نشانگر آن است که پنج استان سیستان و بلوچستان، ایلام، چهارمحال و بختیاری، کهکیلویه و بویراحمد و قم در شمار استان‎های محروم ایران قرار دارند و 12 استان قزوین، زنجان، اردبیل، کردستان، کرمانشاه، لرستان، مرکزی، همدان، سمنان، گلستان، خراسان جنوبی و خراسان شمالی در ردیف مناطق کمتر توسعه یافته قرار دارند.
یزد، کرمان، هرمزگان، بوشهر، آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و گلستان استان‎های نسبتا توسعه یافته ایران به شمار می‎آیند و تهران، مازندران، فارس، خوزستان، اصفهان و خراسان رضوی در شمار مناطق توسعه یافته قرار دارند.(4)
در چنین شرایطی دولت و مجلس در قانون بودجه امسال سهم استان‎ها را کاهش داده‎اند. به گونه‎ای که نمایندگان مجلس در باره عواقب اعتبارهای استانی هشدار داده و آن را خلاف سیاست‎های کلان حکومت و برنامه پنجم توسعه دانسته‎اند.
مرکز پژوهش‎های مجلس شورای اسلامی هم در بررسی قانون بودجه اعلام کرده است که سهم استانی بودجه نسبت به سال گذشته دو درصد کاهش یافته است. معاون برنامه‎ریزی استانداری آذربایجان شرقی نیز از کاهش 1200 میلیارد تومانی سهم استان‎ها در قانون بودجه خبر داده و گفته است: «اعتبارهای استانی هزینه پروژه‎های نیمه‎تمام را تامین نمی‎کند.»
 این در حالی است که مجلس شورای اسلامی سال گذشته در طرحی دولت را به تمرکز زدایی ملزم کرده است. بر اساس این طرح؛ «دولت موظف است در تدوین لایحه بودجه سالانه حداقل پنجاه درصد اعتبارات تملک دارایی های سرمایهای کشور را به صورت استانی منظور نماید به صورتی که تا اتمام برنامه پنجساله پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران صددرصد اعتبارات تملک دارایی های سرمایه ای به استثنای اعتبارات مربوط به پروژه های ملی به صورت استانی توزیع گردد.»
1-      مرکز آمار ایران، جداول حساب‎های ملی، داده و ستانده استانی
2-      بررسی کیفیت زندگی شهری؛ مدلی برای سنجش و رتبه‎بندی استان‎های ایران با استفاده از تحلیل خوشه‎ای، احمد موذن و همکاران، مجله جامعه شناسی ایران، دوره سیزدهم شماره 3
3-      تحلیل فضایی محرومیت و نابرابری توسعه در شهرستان‎های ایران، رعنا شیخ بیگلو و همکاران مجله علمی، پژوهشی رفاه اجتماعی، سال دوازدهم، شماره 46

4-      تحلیلی بر پراکندگی شاخص‎های توسعه اقتصادی در استان‎های ایران، اصغر ضرابی و احمد شاهیوندی، مجله جغرافیا و برنامه‎ریزی محیطی، سال 21 شماره 2 
استان
نرخ بیکاری
رتبه بیکاری
کیفیت زندگی
رتبه کیفیت زندگی
سرانه تولید ناخالص
رتبه سرانه
آذربایجان شرقی
12.3
15
1.42
۹
36.53
14
آذربایجان غربی
15.7
7
-0.38
۱۹
27.54
27
اردبیل
16.3
6
0.82
۱۲
32.10
23
اصفهان
13.4
10
4.52
۱
48.83
10
ایلام
19.2
2
-3.58
۳۰
69.76
5
بوشهر
11.9
16
0.95
۱۱
93.38
3
تهران
10.1
23
3.12
۴
92.76
4
چهارمحال
11.1
20
-2.78
۲۶
30.35
25
خراسان جنوبی
7.7
30
0.55
۱۴
45.22
12
خراسان رضوی
8.3
28
1.70
۷
33.57
19
خراسان شمالی
13
11
-0.41
۲۰
30.77
24
خوزستان
13.8
9
1.11
۱۰
102.47
2
زنجان
11.6
18
-1.89
۲۳
35.16
17
سمنان
11.6
17
1.73
۶
52.97
7
سیستان و بلوچستان
12.7
12
-1.22
۲۱
15.85
30
فارس
13.9
8
3.16
۳
35.30
16
قزوین
12.6
13
0.03
۱۶
49.33
9
قم
8.7
27
0.01
۱۷
32.37
22
کردستان
18.8
4
-3.42
۲۸
26.42
28
کرمان
8.2
29
1.66
۸
35.03
18
کرمانشاه
18.9
3
-1.48
۲۲
32.61
21
کهکیلویه
12.3
14
-3.16
۲۷
123.58
1
گلستان
9.8
24
0.42
۱۵
29.11
26
گیلان
18.2
5
-2.06
۲۴
36.20
15
لرستان
20.4
1
-3.50
۲۹
26.09
29
مازندران
10.3
21
0.55
۱۳
46.11
11
مرکزی
9.5
26
-0.13
۱۸
54.11
6
هرمزگان
9.6
25
2.05
۵
43.24
13
همدان
10.3
22
-2.16
۲۵
33.11
20
یزد
11.1
19
3.85
۲
50.81
8