صد روز دولت روحانی و زمین سختی که با آن روبرو است!
پیش نوشت: در چند روز گذشته چند باری در باره دولت روحانی و وعده هایش گپ زده ام در عرصه مجازی یا حضوری. این به صورت خام و پراکنده جمع بندی من از کارنامه دولت است و نیازمند بازنویسی. الحساب ممنون می شوم در تکمیلش کمکم کنید.
این روزها حمله به دولت روحانی کمی شتاب گرفته است، حامیان او در انتخابات کمی رنجیده خاطرند از این که دولت به وعده هایش پایبند نمانده یا نتوانسته آن ها را عملیاتی کند. حداقل انتظار رای دهندگان این بود که دولت به فضای امنیتی حاکم پایان دهد. حامیان سبز دولت روحانی، پایان دادن به حصر مهدی کروبی و میرحسین موسوی را از دولت خواستند و از هر فرصتی برای بیان این خواسته استفاده کردند. حال اما دولت حداقل در صد روز اول نه تنها نتوانسته که حصر را بردارد بلکه دختران میرحسین موسوی هم مورد خشونت واقع شده اند و وزیر دادگستری هم اقدام آن ها را جو سازی دانسته و دو مقام دولتی دیگر هم با احتیاط در این باره حرف زده اند. روزنامه بهار توقیف شده و وزیر ارشاد نیز از توقیف دفاع کرده است. در کنار این دستگاه قضایی حکم های اعدام معطل مانده را پشت سر هم به مرحله اجرا گذاشته است(که می تواند یک پروژه برای بی اعتبار کردن دولت در عرصه خارجی و داخلی باشد). این ها در کنار هم برای دامن زدن به بدبینی در باره دولت کفایت می کند. دولتی که وعده های بسیار داد و رئیس جمهوری کنونی در زمان تبلیغات، با اقتدار از توانایی های خود در بازگشایی درهای قفل شده حرف زد.
من در این انتخابات به روحانی رای ندادم، اما دیگران به رای دادن تشویق کردم، پس از انتخابات نیز هر کجا که سیاست ها و سخن های دولتمردان با شعارها و برنامه های وعده داده شده همسو نبود، به اندازه توان خودم یادآوری کردم. مثلا من از روحانی انتظار داشتم در باره فعالیت های اقتصادی سپاه موضع دقیق تری بگیرد و در نهایت آن را به حساب یک بده و بستان در ساختار قدرت دانستم. از وزیر آموزش و پرورش دولت روحانی سابقه خوبی در یاد ندارم، معرفی پورمحمدی و رحمانی فضلی به عنوان وزیر را از ضعف های روحانی عنوان کردم و به کارگیری نهاوندیان به صورت همزمان در نهاد ریاست جمهوری و اتاق بازرگانی را کانال رانت تعریف کردم. معرفی سیف به عنوان رئیس کل بانک مرکزی هم از دیگر اشتباهات دولت روحانی در همان آغاز بود.
از سوی دیگر رسانه ها و فعالان مدنی هم در گام نخست راه اشتباه را رفتند. آن ها بیش از اندازه به دولت نزدیک شدند. خیلی از گزارش ها و گفت و گوها نشان از ذوق زدگی بیش از حد داشت و خوش بینی مفرط.
حالا پس از صد روز از عمر دولت روحانی، من بر این باورم که رای دهندگان به روحانی در گام نخست رای دادن اشتباه نکردند. رای دادن به روحانی برای سیاست خارجی ایران - حتی اگر همه این سیاست ها را برنامه کلان نظام بدانیم - موثر بوده است. اما دولت روحانی در عرصه داخلی با زمین سخت و سفت روبرو است. خیلی از نقدهایی که این روزها به دولت روحانی از سوی حامیان چند ماه قبل او وارد می شود، نشان دهنده انتظار بیش از حد توان از دولت روحانی است.
من بر این باورم که دولت روحانی دولت خودی هاست. ائتلافی از ناطق نوری تا سید محمد خاتمی. اما خاتمی در همین ائتلاف هم در درون ساختار قدرت تعریف نمی شود. او و طیف همراه او در نگاه نهادهای امنیتی کشور، تهدید به شمار می آیند. حضورشان در قدرت می تواند دوباره بحران در درون ساختار حاکمیت را تشدید کند.
وزرای فرهنگ، علوم، آموزش و پرورش و کشور به خوبی نشان دهنده نگرانی های هسته مرکزی قدرت در خصوص دولت روحانی است. حاکمیت تلاش کرده تا این وزارت خانه ها در اختیار نیروهای نزدیک خودی تر قرار بگیرد تا تحولات این حوزه ها کاملا کنترل شود.
دولت روحانی هم تمرکز خود را بر بهبود وضعیت اقتصادی و معاش شهروندان و سیاست خارجی گذاشته است. بخش زیادی از رای دهندگان روحانی شهروندانی هستند که خواهان بهبود وضعیت معیشت و اقتصادی جامعه اند.( پراکندگی آراء در انتخابات به خوبی این را نشان می دهد.) برای دولت روحانی هم به نظر می رسد رضایت این گروه از رای دهندگان از اولویت برخوردار است. همچنین دولت برای فعالیت در عرصه سیاسی اگر واقعا بخواهد( چون من هنوز هم اطمینان ندارم که بخواهد) گشایشی ایجاد کند، با زمین سخت روبرو است.
حکومت امیدوار بود که با انتخابات امسال و پیروزی کمتر از یک درصدی روحانی، مساله تقلب در انتخابات سال 92 را برای همیشه پاک کند. انتظار داشت که فعالان سیاسی معترض هم مانند وزرای انتخاب شده و رئیس جمهوری از اتفاقات سال 88 تبری بجویند و به دامان نظام و رهبر جمهوری اسلامی بازگردند. ( ممکن است روحانی و حامیان او در پیش از انتخابات چنین وعده هایی به هسته اصلی قدرت داده باشند و یا در طرح های پیشنهادی خود راهکاری برای حل این مساله پیشنهاد کرده باشند.)
اما تا به امروز خوشبختانه رهبران در حصر جنبش سبز بر مواضع خود ایستاده اند و هویت سبزهای معترض به صورت کامل بنفش نشده است. یک فاصله ای میان سبزها و بنفش ها وجود دارد. حفظ این فاصله برای هر دو سو ( دولت و جنبش سبز) خوشایند است. اگر دولت از سر اضطرار به این سمت گرایشی ندارد، این سمت مطالباتی دارد و پاسخ می خواهد. از طرف دیگر هسته مرکزی قدرت هم علاقه ای ندارد که هیچ، گریزان است از این که کسانی را که با هزینه گزاف از عرصه قدرت حذف کرده بار دیگر به درون ساختار بازگرداند.
نکته آخر این که قضاوت در باره دولت پس از صد روز نمی تواند همه جانبه و منصفانه باشد. دولتی که ویرانه تحویل گرفته است، برای بازسازی نیاز به زمان دارد اما این صدای بلند باید همیشه بغل گوشش بماند و به او یادآوری کند که این وعده هایی را که داده است عملی کند و اگر هم نمی تواند اشتباه خاتمی را در نگفتن کنار بگذارد.
پیش نوشت: در چند روز گذشته چند باری در باره دولت روحانی و وعده هایش گپ زده ام در عرصه مجازی یا حضوری. این به صورت خام و پراکنده جمع بندی من از کارنامه دولت است و نیازمند بازنویسی. الحساب ممنون می شوم در تکمیلش کمکم کنید.
این روزها حمله به دولت روحانی کمی شتاب گرفته است، حامیان او در انتخابات کمی رنجیده خاطرند از این که دولت به وعده هایش پایبند نمانده یا نتوانسته آن ها را عملیاتی کند. حداقل انتظار رای دهندگان این بود که دولت به فضای امنیتی حاکم پایان دهد. حامیان سبز دولت روحانی، پایان دادن به حصر مهدی کروبی و میرحسین موسوی را از دولت خواستند و از هر فرصتی برای بیان این خواسته استفاده کردند. حال اما دولت حداقل در صد روز اول نه تنها نتوانسته که حصر را بردارد بلکه دختران میرحسین موسوی هم مورد خشونت واقع شده اند و وزیر دادگستری هم اقدام آن ها را جو سازی دانسته و دو مقام دولتی دیگر هم با احتیاط در این باره حرف زده اند. روزنامه بهار توقیف شده و وزیر ارشاد نیز از توقیف دفاع کرده است. در کنار این دستگاه قضایی حکم های اعدام معطل مانده را پشت سر هم به مرحله اجرا گذاشته است(که می تواند یک پروژه برای بی اعتبار کردن دولت در عرصه خارجی و داخلی باشد). این ها در کنار هم برای دامن زدن به بدبینی در باره دولت کفایت می کند. دولتی که وعده های بسیار داد و رئیس جمهوری کنونی در زمان تبلیغات، با اقتدار از توانایی های خود در بازگشایی درهای قفل شده حرف زد.
من در این انتخابات به روحانی رای ندادم، اما دیگران به رای دادن تشویق کردم، پس از انتخابات نیز هر کجا که سیاست ها و سخن های دولتمردان با شعارها و برنامه های وعده داده شده همسو نبود، به اندازه توان خودم یادآوری کردم. مثلا من از روحانی انتظار داشتم در باره فعالیت های اقتصادی سپاه موضع دقیق تری بگیرد و در نهایت آن را به حساب یک بده و بستان در ساختار قدرت دانستم. از وزیر آموزش و پرورش دولت روحانی سابقه خوبی در یاد ندارم، معرفی پورمحمدی و رحمانی فضلی به عنوان وزیر را از ضعف های روحانی عنوان کردم و به کارگیری نهاوندیان به صورت همزمان در نهاد ریاست جمهوری و اتاق بازرگانی را کانال رانت تعریف کردم. معرفی سیف به عنوان رئیس کل بانک مرکزی هم از دیگر اشتباهات دولت روحانی در همان آغاز بود.
از سوی دیگر رسانه ها و فعالان مدنی هم در گام نخست راه اشتباه را رفتند. آن ها بیش از اندازه به دولت نزدیک شدند. خیلی از گزارش ها و گفت و گوها نشان از ذوق زدگی بیش از حد داشت و خوش بینی مفرط.
حالا پس از صد روز از عمر دولت روحانی، من بر این باورم که رای دهندگان به روحانی در گام نخست رای دادن اشتباه نکردند. رای دادن به روحانی برای سیاست خارجی ایران - حتی اگر همه این سیاست ها را برنامه کلان نظام بدانیم - موثر بوده است. اما دولت روحانی در عرصه داخلی با زمین سخت و سفت روبرو است. خیلی از نقدهایی که این روزها به دولت روحانی از سوی حامیان چند ماه قبل او وارد می شود، نشان دهنده انتظار بیش از حد توان از دولت روحانی است.
من بر این باورم که دولت روحانی دولت خودی هاست. ائتلافی از ناطق نوری تا سید محمد خاتمی. اما خاتمی در همین ائتلاف هم در درون ساختار قدرت تعریف نمی شود. او و طیف همراه او در نگاه نهادهای امنیتی کشور، تهدید به شمار می آیند. حضورشان در قدرت می تواند دوباره بحران در درون ساختار حاکمیت را تشدید کند.
وزرای فرهنگ، علوم، آموزش و پرورش و کشور به خوبی نشان دهنده نگرانی های هسته مرکزی قدرت در خصوص دولت روحانی است. حاکمیت تلاش کرده تا این وزارت خانه ها در اختیار نیروهای نزدیک خودی تر قرار بگیرد تا تحولات این حوزه ها کاملا کنترل شود.
دولت روحانی هم تمرکز خود را بر بهبود وضعیت اقتصادی و معاش شهروندان و سیاست خارجی گذاشته است. بخش زیادی از رای دهندگان روحانی شهروندانی هستند که خواهان بهبود وضعیت معیشت و اقتصادی جامعه اند.( پراکندگی آراء در انتخابات به خوبی این را نشان می دهد.) برای دولت روحانی هم به نظر می رسد رضایت این گروه از رای دهندگان از اولویت برخوردار است. همچنین دولت برای فعالیت در عرصه سیاسی اگر واقعا بخواهد( چون من هنوز هم اطمینان ندارم که بخواهد) گشایشی ایجاد کند، با زمین سخت روبرو است.
حکومت امیدوار بود که با انتخابات امسال و پیروزی کمتر از یک درصدی روحانی، مساله تقلب در انتخابات سال 92 را برای همیشه پاک کند. انتظار داشت که فعالان سیاسی معترض هم مانند وزرای انتخاب شده و رئیس جمهوری از اتفاقات سال 88 تبری بجویند و به دامان نظام و رهبر جمهوری اسلامی بازگردند. ( ممکن است روحانی و حامیان او در پیش از انتخابات چنین وعده هایی به هسته اصلی قدرت داده باشند و یا در طرح های پیشنهادی خود راهکاری برای حل این مساله پیشنهاد کرده باشند.)
اما تا به امروز خوشبختانه رهبران در حصر جنبش سبز بر مواضع خود ایستاده اند و هویت سبزهای معترض به صورت کامل بنفش نشده است. یک فاصله ای میان سبزها و بنفش ها وجود دارد. حفظ این فاصله برای هر دو سو ( دولت و جنبش سبز) خوشایند است. اگر دولت از سر اضطرار به این سمت گرایشی ندارد، این سمت مطالباتی دارد و پاسخ می خواهد. از طرف دیگر هسته مرکزی قدرت هم علاقه ای ندارد که هیچ، گریزان است از این که کسانی را که با هزینه گزاف از عرصه قدرت حذف کرده بار دیگر به درون ساختار بازگرداند.
نکته آخر این که قضاوت در باره دولت پس از صد روز نمی تواند همه جانبه و منصفانه باشد. دولتی که ویرانه تحویل گرفته است، برای بازسازی نیاز به زمان دارد اما این صدای بلند باید همیشه بغل گوشش بماند و به او یادآوری کند که این وعده هایی را که داده است عملی کند و اگر هم نمی تواند اشتباه خاتمی را در نگفتن کنار بگذارد.