یکم – فارغ از اینکه نسبت ما با دولت و نظام جمهوری اسلامی چیست، در
توافق نهایی چه بهدست آمده و چه از دست رفته است و چه شده که توافق بهدست آمده،
به گمان من مساله ثانویه است و مساله اصلی برداشتن تحریمهای اقتصادی علیه
شهروندانی است که در این سالها هر کاستی و کمبودی را به بهانه تحریم، برایشان
توجیه کردند.
دوم – شکی در این نیست که چه در درون نظام جمهوری اسلامی و چه در میان
اپوزیسیون، گروههایی بودند که از تحریمها برای خود منبع درآمد ساختند. عدهای در
داخل به بهانه دور زدن تحریمها، سرمایهدار وحشی- نظامی شدند و عدهای هم در این
سو با آرزوی رژیم چنچ از مسیر تحریمها، در نقش مشاور و کارگزار وضع تحریم علیه
ایران صاحب منابع مالی و جایگاه و موقعیت ویژه. اما بخش زیادی از اپوزیسیون شرافتمند و پاکدست که دغدغه انسانی داشته
و دارد با همه زاویهای که با نظام داشت، هیچگاه در دفاع از تحریمها همصدا با
مدافعان تحریمها نشد.
سوم – حال اما آنطور که پیداست، جریانی دارد از توافق لوزان چماق
سرکوب میسازد برای از میدان بهدر کردن و خفهکردن سایر نیروهای سیاسی. جریانی که
استدلالش این است که " توافق لوزان نتیجه قطعی انتخابات 92 است" و
انتخابات 92 هم "نتیجه قطعی هوشیاری و ذکاوت آندسته از نیروهای سیاسی که از
هیچ، امید آفریدهاند." نمونه این استدلالها را میتوانید در نوشتههای از
علی عبدی http://goo.gl/Wi2V5B
مجتبی نجفی http://goo.gl/RKozDX
حسین نورانینژاد http://goo.gl/eZ3wpd
مجتبی نجفی http://goo.gl/RKozDX
حسین نورانینژاد http://goo.gl/eZ3wpd
و بسیاری دیگر از کنشگران سیاسی و مدنی ببینید.
چهارم – من با این استدلال و این تحلیل مشکل اساسی دارم. به گمانم حرف
درست و راست را بیژن مومیوند در استاتوسش
نوشته است: " چرا کسی از مقام رهبری تشکر نمیکند؟" در اینکه تیم
مذاکره کننده ایران خوب عمل کرده، تردیدی نیست اما همه ما میدانیم که سیاستگذاری
مساله هستهای در اختیار رهبری است و اراده او در دورههای قبلی سرنوشت و روند گفتوگوها
را تعیین کرده است.رهبری در سال 88 به تنهایی ارادهش را بر همه ما تحمیل کرده
است. او بارها در حکمهای حکومتی و ایما و اشارههایش هرچه را که خود و حلقه نزدیک
به خودش خواستهاند را به نام خواست ملت بر همه ما تحمیل کرده و بعد از گذشت زمان،
برای همه ما هم عادی شده است.
حال هم به گمان من در واقع این گروه از
نیروهای سیاسی که این روزها قدردان تدبیر دولت حسن روحانی و زبان ظریف هستند،
صادقانه باید بپذیرند که نقش علی خامنهای در به نتیجه رسیدن توافق پررنگتر و قویتر
از آنچیزی است که آنها عنوانش را اپوزیسیون مدنی و یا جامعه مدنی زیرک و پیگیر
گذاشتهاند.شاهدش هم گفتوگوهایی که از پیش از انتخابات و در عمان آغاز شده بود و
حمایت ولایتی – مشاور سیاست خارجی رهبری- در مناظرههای سال 92 از حسن روحانی که
تعجب محسن رضایی را هم برانگیخت. طبیعی است که جامعه مدنی ایرانی اگر توانی داشت
در رویارویی با سیاستهای مخرب سیستم جمهوری اسلامی، باید در حوزههای دیگر تاثیرگذاریش
نمایان میشد.
پنجم – از این استدلال و تحلیلها قرار است
این نتیجه گرفته شود؛ "برای پیشبرد اهداف راه و چارهای دیگر جز آنچه که در
92 صورت گرفت نداریم" و آرام آرام فضا برای دعوت مردم به مشارکت بیشتر در
انتخابات مجلس بعدی به بهانه تشکیل یک مجلس همسو با دولت روحانی مهیا شود. در دل
این تحلیلها آنچه که نادیده گرفته شده، اراده رهبری برای بازی دادن به نیروهای
سیاسی است. واقعیت ماجرا این است که نظام جمهوری اسلامی در سی و شش سال گذشته
سیستم غربالگیری درونی را به بهترین شکل ممکن پیش برده و دایره خودیها را کوچکتر
و کوچکتر از قبل کرده است. طبیعی است که "خامنهای که در پیام تسلیت هم حاضر
نیست نام خاتمی را ببرد"، به نیروی سیاسی همسو و همراه با او اجازه بازی
سیاسی نمیدهد. در نهایت این نیروی سیاسی باید خود را تعدیل کند و به شکل صادق
خرازی بروز کند. نمونه تقلیل یافته اصلاحطلبی که مورد اعتماد حلقه درونی و هسته
سخت نظام است و در بزنگاه هم به ریاست مجلس یکی مثل ناطقنوری و یا لاریجانی با
اقلیتی از نوبختها و خرازیها رضایت دهد.
ششم- در نهایت این تلاش برای ساختن چماق
سرکوب از لوزان و تفاهم هستهای برای خفه کردن صدای دیگران، ناخواسته بخشی از
هدایت جریان افکار عمومی و حافظه ذهنی ما برای فراموشی بخشی از وقایعی است که در
این سالها رخ داده و هنوز هم ادامه دارد و غالب کردن گفتمانی که معتقد است؛ "همه
امور تنها و تنها در چهارچوب قانون و انتخابات و سیاست نمایندگی امکان پذیر است."
در این گفتمان باید پذیرفت که مساله اصلی احمدینژاد و تیم احمدینژاد بوده و در
بلند مدت اعتراف کرد که 88 یک اشتباه تاریخی بود. چرا که در نظامی که روحانی با
هفت دهم درصد آرا میتواند پیروز انتخابات شود و سرنوشت یکی از حساسترین پروندههای
بینالمللی ایران را به نفع مردم خاتمه دهد، حرف زدن از تقلب بیاعتبارترین جمله
ممکن خواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر