پیشنوشت: آنچه که پیداست و نیازی به تکرار ندارد، به تعبیر علی عجمی، شناسنامه من است که نشان میدهد از رفع تحریمها به هر صورتی خوشحالم. اما این خوشحالی من نوعی تفاوتی دارد با خوشحالیهای دیگر، که همه ما را به تن دادن به وضع موجود فرا میخواند و عریانترین شکل « همدلی ملت با دولت» و فراتر از آن «همدستی به اصطلاح نخبگان با حاکمیت» را به نمایش میگذارد.
یکم - مهرماه 92 محمد قوچانی در سرمقاله هفته نامه آسمان نوشت؛ عصر اپوزیسیون پایان یافته است. او مهمترین دستاورد دولت حسن روحانی را پایان دادن به حاکمیت دوگانه در ساختار جمهوری اسلامی دانسته و در این راه به کارل اشمیت از همراهان دولت فاشیستی آلمان هم توسل جسته بود.
دوم - خامنهای در سخنرانی سالانه خود سال 94 را سال همدلی دولت با ملت نامگذاری کرد و پس از آن هم رسانهها و فعالان سیاسی راه نظریهپردازی برای این همسویی را در پیش گرفته و برای آن تئوری بافتند که چگونه میشود در شرایط اضطرار «دائمی» جمهوری اسلامی، آنچه را که حاکمیت میخواهد، خواست عمومی و مردمی جا زد و مردم را به نیروی همیشه موافق و حامی نظام تبدیل کرد.
سوم - ظهور داعش در خاورمیانه و برآمدن قاسم سلیمانی در سوریه و عراق، قطعه دیگری از پازل این دعوت عمومی به همدلی را کامل کرد. قاسم سلیمانی به «سردار عارفی» که یادآور «گذشته شکوهمند ایران آریایی» است، تبدیل شد،«قهرمان ملی» که بیرون از «مرزهای مقدس» به جنگ دشمن رفته. با همین رویکرد و تحلیل، سعید جلیلی و همه دستاندرکاران نظام از آنچه که در گذشته دور و نزدیک کرده بودند، تبرئه شده و در جایگاه «پیشبرندگان استراتژی کلان نظام» و « حاملان عمق استراتژیک نظام» و البته « همه مردم» نشستند. تداوم همین وضعیت بود که از خامنهای که در فردای خرداد 88، مخالفان و منتقدان خود را «عدهای بیبصیرت» خواند، یک رهبر « با ذکاوت و شجاع و مدبر» ساخت که بدون اراده او منافع ملی تامین نمیشود.
چهارم- شعار و خواست خامنهای برخلاف همه سالهای پیش، پیش از موعد برآورده شده است. مساله فراتر از همدلی است، گروهی به بهانه توافق به هر صدای منتقدی در خارج و داخل برچسب کاسبکاری تحریم میزنند. با همان ادبیات حکومت، اگر پیش از این گروهی از نگاه حکومت، «فتنهگر» بودند و «ضد انقلاب»، حالا هرکس که مطالبهای دارد و نقدی بر دولت و این فضایی که همه را یکدست میخواهد، ضد مردم است و کاسبکار تحریم.
قرار نیست کسی سوالی بپرسد؛ جای ستمگر و ستمدیده عوض شده است، جای اینکه کسی از دستاندرکاران بپرسد؛ «چرا در سه دهه گذشته برای مسالهای که هیچ نسبتی با منافع مردمی نداشت، این همه هزینه از جیب مردم پرداختید؟ چرا در نشست سعدآباد که وضعیت بهتر از این بود، توافق را ادامه ندادید تا تحریمها معاش مردم را مختل کند؟»، معدود صداهای خفه نشده متهمند به اینکه با سر و صدای بیخود و بد نشان دادن چهره جمهوری اسلامی، زمینه تحریم را فراهم کردند. متهم حکومت نیست، چرا که نظامیان و دستاندرکاران نظام بهدنبال منافع عمومی بودهاند و این معدود صداهای خفه نشده همان «بیبصیرتها» است که آب به آسیاب دشمن ریختهاند.
پنجم - در فرآیند همدستی و همدلی، قرار است که همه از گذشته خود تبری بجویند. محمدرضا خاتمی از آنچه که در مجلس ششم رفته، گزارشگر وبسایتهای حقوقبشری از گزارشهایی که از وضعیت زندانیان سیاسی و عقیدتی منتشر کرده و فعال سیاسی و رسانهای خارج از کشور از کوتاهی و بی بصیرتی که داشته و دیر به راه فرخ نگهدار هدایت شده است.حتی زندانی سیاسی از درون زندان نامه بنویسد و انکار خودش را منکر شود و دیگری که سابقه سرکوب زندان دارد، ضرب و شتم زندانیان در اوین را دروغ رسانهای و تنها یک سرکشی ساده بخواند.
قرار است نتیجه این همدلی و همدستی، خودش را در انتخابات اسفند امسال نشان بدهد، باید در این فرایند به دستبوسی ناطقنوری رفت، باید به مجلسی فکر کرد که «بوی اعتدال» بدهد و به نام مردم، منافع گروهی از سیاستمداران و نظامیان را تامین کند و دیگران را هم خفه.
ششم - من خوشحالم از این رفع تحریم، از پایان وضعیتی که هر ناکارآمدی و کوتاهی را توجیه میکرد، از بسته شدن راه کاسبکاری عدهای با عنوان «راههای دور زدن تحریمها». اما تفاوتش اینجاست که من از این «همدلی و همدستی» در خفهکردن دیگری میترسم. من از صدای بلند و گوشخراش فاشیسمی که خودش را جا میانداز، هراس دارم.
یکم - مهرماه 92 محمد قوچانی در سرمقاله هفته نامه آسمان نوشت؛ عصر اپوزیسیون پایان یافته است. او مهمترین دستاورد دولت حسن روحانی را پایان دادن به حاکمیت دوگانه در ساختار جمهوری اسلامی دانسته و در این راه به کارل اشمیت از همراهان دولت فاشیستی آلمان هم توسل جسته بود.
دوم - خامنهای در سخنرانی سالانه خود سال 94 را سال همدلی دولت با ملت نامگذاری کرد و پس از آن هم رسانهها و فعالان سیاسی راه نظریهپردازی برای این همسویی را در پیش گرفته و برای آن تئوری بافتند که چگونه میشود در شرایط اضطرار «دائمی» جمهوری اسلامی، آنچه را که حاکمیت میخواهد، خواست عمومی و مردمی جا زد و مردم را به نیروی همیشه موافق و حامی نظام تبدیل کرد.
سوم - ظهور داعش در خاورمیانه و برآمدن قاسم سلیمانی در سوریه و عراق، قطعه دیگری از پازل این دعوت عمومی به همدلی را کامل کرد. قاسم سلیمانی به «سردار عارفی» که یادآور «گذشته شکوهمند ایران آریایی» است، تبدیل شد،«قهرمان ملی» که بیرون از «مرزهای مقدس» به جنگ دشمن رفته. با همین رویکرد و تحلیل، سعید جلیلی و همه دستاندرکاران نظام از آنچه که در گذشته دور و نزدیک کرده بودند، تبرئه شده و در جایگاه «پیشبرندگان استراتژی کلان نظام» و « حاملان عمق استراتژیک نظام» و البته « همه مردم» نشستند. تداوم همین وضعیت بود که از خامنهای که در فردای خرداد 88، مخالفان و منتقدان خود را «عدهای بیبصیرت» خواند، یک رهبر « با ذکاوت و شجاع و مدبر» ساخت که بدون اراده او منافع ملی تامین نمیشود.
چهارم- شعار و خواست خامنهای برخلاف همه سالهای پیش، پیش از موعد برآورده شده است. مساله فراتر از همدلی است، گروهی به بهانه توافق به هر صدای منتقدی در خارج و داخل برچسب کاسبکاری تحریم میزنند. با همان ادبیات حکومت، اگر پیش از این گروهی از نگاه حکومت، «فتنهگر» بودند و «ضد انقلاب»، حالا هرکس که مطالبهای دارد و نقدی بر دولت و این فضایی که همه را یکدست میخواهد، ضد مردم است و کاسبکار تحریم.
قرار نیست کسی سوالی بپرسد؛ جای ستمگر و ستمدیده عوض شده است، جای اینکه کسی از دستاندرکاران بپرسد؛ «چرا در سه دهه گذشته برای مسالهای که هیچ نسبتی با منافع مردمی نداشت، این همه هزینه از جیب مردم پرداختید؟ چرا در نشست سعدآباد که وضعیت بهتر از این بود، توافق را ادامه ندادید تا تحریمها معاش مردم را مختل کند؟»، معدود صداهای خفه نشده متهمند به اینکه با سر و صدای بیخود و بد نشان دادن چهره جمهوری اسلامی، زمینه تحریم را فراهم کردند. متهم حکومت نیست، چرا که نظامیان و دستاندرکاران نظام بهدنبال منافع عمومی بودهاند و این معدود صداهای خفه نشده همان «بیبصیرتها» است که آب به آسیاب دشمن ریختهاند.
پنجم - در فرآیند همدستی و همدلی، قرار است که همه از گذشته خود تبری بجویند. محمدرضا خاتمی از آنچه که در مجلس ششم رفته، گزارشگر وبسایتهای حقوقبشری از گزارشهایی که از وضعیت زندانیان سیاسی و عقیدتی منتشر کرده و فعال سیاسی و رسانهای خارج از کشور از کوتاهی و بی بصیرتی که داشته و دیر به راه فرخ نگهدار هدایت شده است.حتی زندانی سیاسی از درون زندان نامه بنویسد و انکار خودش را منکر شود و دیگری که سابقه سرکوب زندان دارد، ضرب و شتم زندانیان در اوین را دروغ رسانهای و تنها یک سرکشی ساده بخواند.
قرار است نتیجه این همدلی و همدستی، خودش را در انتخابات اسفند امسال نشان بدهد، باید در این فرایند به دستبوسی ناطقنوری رفت، باید به مجلسی فکر کرد که «بوی اعتدال» بدهد و به نام مردم، منافع گروهی از سیاستمداران و نظامیان را تامین کند و دیگران را هم خفه.
ششم - من خوشحالم از این رفع تحریم، از پایان وضعیتی که هر ناکارآمدی و کوتاهی را توجیه میکرد، از بسته شدن راه کاسبکاری عدهای با عنوان «راههای دور زدن تحریمها». اما تفاوتش اینجاست که من از این «همدلی و همدستی» در خفهکردن دیگری میترسم. من از صدای بلند و گوشخراش فاشیسمی که خودش را جا میانداز، هراس دارم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر