۱۳۹۱ بهمن ۱۶, دوشنبه

جمهوری دزدان

چند سال قبل [چند سال می شود] را خودم هم نمی‎دانم، یک ستون طنز می‎نوشتم برای هفته نامه حدیث قزوین. حکایت های آن ستون هم گفت و گو های من بود و مادر بزرگم که ایلیاتی بود و ساده. به خاطر همین سادگی هم خیلی رک و صریح نظراتش را بیان می‎کرد. چند سالی می‎شود که طنز نوشتن را به صورت کامل فراموش کرده‎ام و هیچ نشانی هم از آن طنز های نوشته شده ندارم.[ همینجا هم از هر کسی که به آرشیو حدیث قزوین در سال های 77 و 78 دسترسی دارد، خواهش می کنم آنها را بی زحمت برای من بفرستد] اما از دیروز که این آقای احمدی‎نژاد رفت مجلس و نشان داد که مثل اره‎ی است که فقط زخم های نظام را زیاد می‎کند و حاکمیت هم چاره‎ای ندارد که این درد و زخم را تحمل کند، دلم برای شخصیت مادر بزرگ طنزهایم تنگ شده است تا بیاید و بنشیند و مثل شریعتمداری حرف بزند و بگوید:
تو نَمفهمی ببم جان! اینا هَمش از آستین استکبار بی پدر و مادر میاد بیرون.مِخان این دو تا دسته گل نازنین ما را روبَروی هم قرار بدن. اما کور خواندن. چی فک کَردن پیش خودشان، حالا گیرم که فاضل حاجی آملی یه چیزی از سعید مرتضوی عزیزمان خواسته‎س. خاب مدادن بهش دیه. مگه چی شد این همه دادن به بقیه. اصلا فرق مُکند که لاریجانی ها بخورن یا دار و دسته اسفندیار.
اصلا سن تو به این چیزا قد نمدد که، از اولشم تو این نظام همین چیزا بودس. اما مگه همه آمدن داد و بیداد کردن و فیلم گرفتن و منتشر کردن که بله ببین این به ما پیشنهاد رشوه دادَس؟ تو که یادت نیس، همون سال‎های اول جنگ که موشک خانه مردم بدبخت و بیچاره را خراب مِکرد و مردم عادی دار و ندارشان را با جنگ زده‎ها تقسیم مِکردن، یه عده‎ای سهمیه ارزاق مردمِ احتکار مِکردن و بعد جنگ هم شدن میلیاردر. خاب مگه آمدن داد بزنن و معرفی کنن اینا را.
نه ببم جان، تو یه خانواده، وقتی پدر خانواده دزدی مُکند، خب بقیه هم یاد مگیرن. باید یاد بگیرم که همه چیزایی که دزدیدیم با هم تقسیم کنیم تا صدا کسی در نیاد.
بعد هم من بگویم: ننه جان اینایی که میگی که خودش از این کار احمدی نژاد بدتر بود. یعنی به نظر تو همه این سال ها دزدها بر ما حکومت کردند؟
ننه بزرگ هم صدایش را بیاندازد ته گلو و بگوید: الهی که جیز جیگر بزنی. این حرفا چیش مذاری تو دهن من! من هر چی دارم از این انقلاب و عمود خمیه س. اونایی که دزدی مِکردن رفتن از این مملکت. اوناییم که ماندن، دیدی که اون یکی داداش فاضل، باهاشان برخورد کرد. تو نظام هیچ دزدی در امان نمماند. ما حتی دستور دادیم که خاوری را هم برگردانن تا از حلقومش هر چی که برده س را بکشیم بیرون!
و من ادامه بدهم: ننه بزرگ اما پور محمدی گفته که اجرا نکردن احکام مفسدان اقتصادی به دستور رهبر و برای جلوگیری از فتنه است. یعنی زبانم لال رهبر موافق دزدهاست؟
ننه بزرگ هم داد بزند: برو زبانتِ گاز بگیر. این حرفا چیس مزنی. اصلا مدانی چرا این روزنامه چی جماعت را مگیرن، واسه همین که زیادی فضولی مکنید. حالا این محمود یه تیکه پراند به بچه های میرزا هاشم. اصلا به شما چی؟ همه‎ش تقصیر شما فتنه‎گراس. شما ها که چش ندارید این همه مهرورزی و صمیمت و شفافیت نظام را ببینید. ببین این ها همه‎ش نشانه آزادی در کشورَس که رئیس دولت دزدی های برادر رئیس مجلس و قوه قضائیه را افشاء مُکند. اما شما روزنامه نگارا که اجازه نمدید. واسه همین باید بگیرن و بندازنتان زندان.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر