۱۳۹۰ شهریور ۱۰, پنجشنبه

آیا دوران احمدی نژاد به پایان رسیده است؟

آیا دوران احمدی نژاد به پایان رسیده است؟
اصول گرایان بسیار دل خوش داشتند تا شاید احمدی نژاد تمام آرزوهای آنان را برآورده سازد و "دولت موعودشان" را مستقر سازد. برای همین در حمایت از او در سال های گذشته کم نگذاشتند و مقام رهبری که همواره تلاش می کرد خود را فراتر از دسته بندی های سیاسی درون نظام نشان دهد، در خطبه های نماز جمعه بعد از انتخابات او را از "هاشمی " که پیش تر گفته بود هیچ کس برای ما هاشمی نمی شود، به خود نزدیک تر دانست و مواضعش را هماهنگ تر.

حال تنها دو سال از عمر دولت دهم می گذرد و معترضان به رفتار و گفتار احمدی نژاد سخت ترین فشارها را تاب آورده اند که همگان در اردوگاه اصول گرایی به نقد دولت و احمدی نژاد نشسته اند و واقعیت را نمی توانند کتمان کنند که کارنامه او در برابر شعارها و وعده هایی که داده است قابل قبول نیست. 

کمتر هفته ای است که در خطبه های نماز جمعه شهرهای مختلف، نمایندگان ولی فقیه از وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم و پروژه های ناتمام گلایه نکنند. نمایندگان مجلس طرح سوال از رئیس قوه مجریه را تا هیات رئیسه اورده اند و نگران این هستند که این طرح سوال می تواند تنها یک تریبون به "معجزه هزاره سوم" بدهد تا باز هم با کلی گویی و حمله به دیگران از پاسخ گفتن به واقعیت ها بگریزد.

کارنامه دولتی که قرار بود "دولت اسلامی" باشد در هر یک از حوزه ها آنقدر نقطه ضعف دارد که جز وزیران دولتی و نزدیکانش کسی به آن نمره قبولی ندهد. چه در حوزه فرهنگ که اگر چه وعده داده بود تا آرزوهای محافظه کاران سنتی را برآورده سازد حال بیشترین آمار تولید فیلم های ضعیف و کپی برداری شده را دارد و آثار ارزشمند سینمایی به انگشتان یک دست هم نمی رسد و چه در حوزه نشریات و رسانه ها که میدان را انقدر تنگ کرده که هر روز عمر هزاران درخت بر باد می رود تا خبرگزاری ها تولیداتشان بر روی صفحات کاغذی به دست دیگران برسد و چه در حوزه کتاب که کمترین میانگین تیراژ 17 سال گذشته را به دست آورده است.

اگر محافظه کاران سنتی از تمام رویداد های بالا خرسند باشند اما نمی توانند چشمشان را بر تلخی های کام مردم ببینند. رسیدن تورم به مرز 19 درصد در ماه های نخست سال و شدت گرفتن تعطیلی واحد های تولیدی و افزایش جمعیت بیکاران و به تبع آن بالا رفتن آمار خشونت های اجتماعی ناشی از عصبیت و خشم مردم و همچنین رشد درصد خودکشی و طلاق دستاورد دولتی است که می خواست سفره مردم را نفتی کند و از دزدی بیت المال جلوگیری کند. 

حالا همراهان دیروز او سخت ترین منتقدانشان هستند که از وضع معاش مردم ناراضی اند و در این راه دولت را مقصر می دانند که باسیاست هایش چنین وضعیتی را به بار آورده است. در تازه ترین نقد ها مقام رهبری هم به شمار نقادان دولت وارد شده و از دولتمردان خواسته تا با پرهیز از وعده های تازه وعده های داده شده را برآورده سازند و به حل مشکلات مردم همت گمارند.

دولتی که می خواست تعبیر تمام رویا های اصول گرایان و پیران محافظه کارش باشد حالا پاشنه آشیل اصول گرایی و عامل تفرقه است. نه کارنامه ای دارد که بتوان از آن دفاع کرد و نه چاره ای که بتوان از آن گذشت. گویا چاره کار تنها در مهار کردن دولت سرکش و بی اصولی است که رمز ماندگاری خود را در قربانی کردن دیگران و گذشته می دانست. خود اما حالا در قربان گاه است و باید تاوان تمام اشتباهات را بدهد. او نه اکنون معجزه هزاره سوم اصول گرایان است و نه دولت موعود بلکه رئیس دولتی است که سخت ترین هزینه ها را به نظام وارد کرده و بخشی از نیروهای درون نظام را به اپوزیسیون تبدیل کرده است.

حال به تعبیر نمایندگان مجلس و نقل از مقام رهبری باید این دو سال نیز او را تاب آورد تا به اشتباه تاریخی سال های گذشته اعتراف نکرد اما این که تاب آوردن او به مصلحت این روزها چه میزان بر هزینه های حکومتداری خواهد افزود و نظام جمهوری اسلامی را در مسیری سخت تر قرار خواهد داد سوالی است که گویا کسی نه قصد اندیشیدن به آن دارد و نه در فکر چاره کار است که اگر بود چنین تدبیری و مجلس، مجلس نمایندگان بود حالا باید حکم به بی کفایتی رئیس دولتی میداد که مسیر معجزه هزاره سوم تا پاشنه آشیل نظام را به سرعت طی کرد و چون او هیچ کس نمی توانست این همه هزینه را بر حکومت جمهوری اسلامی تحمیل کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر