درد و رنج تازیانه چند روزی بیش نیست
راز دار خلق اگر باشی، همیشه زندهای
راز دار خلق اگر باشی، همیشه زندهای
بر ساحل سلامت از وبلاگ هایی است که در این سال ها با همه فشار هایی که بر نویسنده او وارد شده همچنان به روز می شود و نویسنده این وبلاگ هم کسی نیست جز سمیه توحید لو دانشجوی دوره دکترای جامعه شناسی دانشگاه تهران و از بازداشت شدگان روزهای بعد از انتخابات سال 88.
در این نوشتار نه قصد معرفی توحید لو را دارم که خود در شمار وبلاگ نویسان نامدار است و نه شرح آن چه که او نوشته است، تنها دردی را که در این روزها او تحمل کرده است آن قدر تلخ است که گذر از آن به سان یک خبر در میان انبوه خبرها ممکن نیست.
گویا قاضی پرونده توحیدلو حکم به حبس و شلاق او داده است و روز گذشته قاضی وبلاگ نویس را برای اجرای حکم فراخوانده و تازیانه های استبداد بر تن او نشسته است.
باور این که کسی را برای عقاید سیاسی و نوشته هایش که باب میل حاکمان نیست تازیانه بزنند این روزها کمتر باور کردنی است اما گویا دستگاه قضایی تصور کرده است با چند تازیانه بر پیکر یکی از نخبگان این سرزمین مانایی حکومت را بیشتر می کند و مخالفان و منتقدان را تنبیه و تحقیر.
واقعیت اما این است که آن چه که در باره سمیه توحید لو رخ داده نه تحقیر او که تحقیر سیستم مدعی عدالت و آزادی است که تاب کوچکترین نقد ها را هم ندارد و بر این باور است که منتقدین را یا باید به حبس انداخت و یا به زور تهدید و تحقیر ساکت کرد. غافل از آن که انانی که به راهشان ایمان دارند با هر ضربه ای محکم تر می شوند و راسخ تر.
سمیه توحیدلو تنها چند ساعت بعد از انتشار نوشته اش در باره آن چه که بر او گذشته فضای رسانه های ایران را تسخیر کرد و بی تردید جهانیان نیز فهمیدند که رفتار حاکمان آزاد ترین کشور دنیا با منتقدانش چگونه است.
حکومتی که کینه توزی و خشم تنها ابزارش برای ماندگاری شده و در این سالها از هیچ کوششی برای به تعبیر خودش "شکستن" منتقدینش فرو نگذاشته به چنان وضعیتی دچار شده که تصور می کند با چند تازیانه بر پیکر یکی از زنان و فعالان جامعه اش میتواند جشن ماندگاری بگیرد و دیگران را بشکند بی آن که تصور کند این رفتار تنها و تنها چهره حکومت را عریان تر می کند و واقعیت آن را نمایان تر می سازد.
سمیه توحیدلو نه تنها با این تازیانه ها تحقیر نشد که بزرگتر شد و عزیز تر. تنها آن چه که باقی می ماند این است که این تازیانه ها برای حکومت استبداد چه چیزی را به ارمغان اورد؟
پی آسمان زد همانا تبرزن را هم بخوانید.
**این نوشته سراسر آکنده از خشم است و پاره پاره بودنش را بگذارید به حساب فروخوردن خشم. تا بنشیند این خشم و باز بنویسم به دروود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر