۱۳۹۰ شهریور ۱۷, پنجشنبه

وبلاگ می نویسم پس هستم

یکم - عمر بلاگستان فارسی یک سال بیشتر شد و پیر تر و به تبع آن آماتور - این فرزند عاصی و سرکش من هم - یک سال بزرگتر و شاید هم پیرتر. در این پنج سال که اماتور متولد شده بسیاری را رنجانده و شاید تعدادی را هم هر چند اندک سر ذوق آورده است.  از رنجیدگان این سالها اگر هنوز خواننده این وبلاگ هستند عذر می خواهم و می گویم: زبان آماتور تلخ است چرا که وظیفه اش را از همان ابتدا نوشتن از تلخی ها گذاشته بود و وظیفه ای جز این برای وبلاگ نویسی که می خواست از تیغ سانسور در نشریه رسمی در امان باشد تصور نکرده بود. همه تلاش آماتور این بود که در روایت هایش آن چه را که می بیند بازگو کند و تا آنجا که سوادش قد می دهد. از گروه دوم نیز سپاسگزارم که ذوق خود را با آماتور شریک شدند و مایه دلگرمی این کمترین شدند.
دوم - من همچنان می نویسم پس زنده هستم. برای من در این سال ها که راهی به رسانه های چاپی و آنلاین یافته ام هیچ لذتی بالاتر از نوشتن آن هم وقتی که به دور از ترس از سانسور های اجباری می نویسی نیافته ام، نوشتن نوعی زندگی کردن است و گزاف نیست اگر روزهای را که ننوشته ام باید در شمار مردگان قرارم دهید. برای همین همچنان می نویسم و تلاشم بر این است که در این نوشتن نه جانب اعتدال و انصاف که خصایص اخلاقی با دایره تعریف گسترده هستند که جانب واقعیت موجود را نگه دارم و روایت گر درد هایی باشم که بر جامعه ای که در آن زیست می کنم زخم می زنند. پس تا روزی که درد هست من هم روایتگر دردم.
سوم - وبلاگ نویسی جذابیت های خاص خودش را دارد و البته سختی های خاص هم. این که می توانی به کوتاه ترین زمان ممکن روایت شخصی خودت از مساله و خبری را به جهان بزرگ و بی مرز - اگر فیلتر نوشی و مسدود - انتقال دهی و مخاطبان بی واسطه دیدگاهایشان را به تو انتقال دهند تنها و تنها در دنیای مجازی و بلاگستان امکان پذیر است. برای همین گاه یک اشتباه کوچک می تواند برای همیشه در ذهن فضای مجازی جهان باقی بماند و با هیچ وسیله ای امکان اصلاح آن را نخواهی یافت و همین بر انت می دارد که مراقب باشی تنها برای بودن و خالی نماندن عریضه، به عریضه نویسی روی نیاوری.
چهارم - این روزها بخش زیادی از افراد به دنیای مجازی پیوسته اند و زندگی مجازی پیشه کرده اند. شبکه های مجازی همچنان حلقه ای واسط گویی دهکده جهانی را پدید آورده اند و فاصله چند صد فرسنگی مرزهای خاکی به ثانیه ای قابل پیمودن شده است.جهانی سرشار از نوشته های کوتاه و بلند، شرح شادی ها و غصه ها، روایت های انی از رویدادها و تحلیل رویداد ها، کتاب ها و فیلم ها و هر آن چه که امکان نشر دارد با کوتاه ترین زمان منتقل می شوند و دیگران را در لذت خواندن و دیدن و دانستن شریک می کنند. اما هیچکدام از این ها نتوانسته اند وبلاگ نویسی را از رونق بیاندازند. گویی هر چه که می گذرد بلاگستان از دفترچه یادداشت های شخصی به سمت رسانه ای قابل اعتماد و محلی برای گفت و گوی عمومی در باره مساله های جامعه  شتاب می گیرد.
جالب تر آن که این دنیا آن قدر پر کشش و پر توان بوده که حتی مخالفان جریان آزاد اطلاعات را نیز به درون خود کشیده است و حال مخالفان آزادی بیان و گردش آزاد اطلاعات خود وبلاگ می نویسند و در دنیای مجازی حضوری پر رنگ دارند. آرام آرام زبان گفت و گو و نقد را یاد می گیرند و برای پاسخ گفتن به خواندن روی می آورند و جهان بسته اشان فراخ تر و فراخ تر می شود.
پنجم - من همچنان وبلاگ می نویسم و تلاش می کنم کمی منظم تر از پیش فرزند خوبی برای این جهان بزرگ پرورش دهم. فرزندی که گرچه زبانش سرخ است اما نگاه اش دور از واقعیت نباشد. شما را هم دعوت می کنم به جای گوشه نشینی و افسوس روزهای خوب از دست رفته و امید بستن به روزهای که قرار است برسند، نقشی در این جهان مجازی بازی کنید و به راهی که آغاز کرده اید ادامه بدهید. دیر یا زود سرانجام جریان آزاد اطلاعات هیبت تمام دیکتاتورها را در هم خواهد شکست و ما دوباره بی هیچ هراسی از سانسور و توقیف و تهدید خواهیم نوشت. شاید آن روز روایت گر شادی های مردمانمان بودیم برای همه دنیا.
 پ .ن - به هزار دلیلی که پیش از این دیگران گفته اند من هم بلاگفا را ترک می کنم برای همیشه.






هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر