۱۳۹۱ دی ۸, جمعه

سرگیجه!

یکم - من از کودکی هم از بازی هایی که سرگیجه داشت، خوشم نمیامد. تاب هم که سوار می شدم سرگیجه می گرفتم چه برسد به چرخ فلک، انگار اصلا آلرژی دارم به چرخیدن. اما نمی دانم چه حکمتی است [چه حکمتی است هم از همان حرف هایی است که من اعتقادی ندارم و به کار می برم] که این سال ها همه‎ش سرگیجه گرفته ام.
بعضی وقت ها فکر می کنم از این همه خبری است که هر روز مثل دیوانه ها دنبال می کنم. انگار یک مرض خبر خوانی دارم، آن هم از هر چه سایت حکومتی و پایگاه جنگ نرم! جمهوری اسلامی است. آدم باید دیوانه باشد که بنشیند و از بسیج نیوز تا راهبرد نیوز را یکی، یکی زیر رو کند تا گمان ببرد که از فضای اصلی دور نشده و هنوز هم می داند که در ایران واقعا چه می گذرد.
این را می گوئیم نه این که این ها منابع معتبری باشند، بلکه به خاطر این که این ها تریبون تندرو ترین بخش حاکمیت در ایران هستند و می شود، نقشه راه را از دلشان درآورد بیرون که بازی بعدی کدام است. بازی که سرگیجه دارد بازهم و من هم تحمل این همه سرگیجه را ندارم.
دوم - حالا حکایت این سرگیجه و آن سرگیجه چه هست را خودم هم نمی دانم، اما این را فکر کنم درست متوجه شده ام که این سرگیجه عمومی است. چند وقت پیش سعید حجاریان یک مقاله نوشته بود در باره وضعیت تعلیق گونه ما، مثل خیلی دیگر از تحلیل هایش درست بود. خوب دیده است، همین معلق بودن است که همه را به سرگیجه انداخته است. کسی نمی تواند پیش بینی کند که فردا قرار است چه اتفاقی رخ بدهد و یا احتمال کدام یک از اتفاق ها و فرض های پیش رو قوی تر خواهد بود.
سوم - شش ماه تا انتخابات - شاید بهتر باشد همان شبه انتخابات خوانده شود - در ایران باقی مانده است. چهار سال پیش تا این موقع تقریبا مشخص بود چه کسانی می آیند و چه کسانی نمی آیند، اما امسال به نظر می رسد حتی همان هایی که پای ثابت نامزد شدن و رای نیاوردن هم بودند، مردد هستند که بیایند یا نه. انگار چشم همه ترسیده است از این که باز هم بازی حکومت را بخورند. اگر حکومتی ها که هنوز اخراج نشده اند، منتظر چراغ سبز بیت رهبری هستند تا تضمین شده پای به میدان بگذارند در این سوی میدان اما داستان کمی پیچیده تر است. هنوز کسی نمی داند که نقشه راه برای انتخابات سال آینده چیست؟ باید با حداقل های ممکن به بازی بازگشت تا همچنان روزنه های احتمالی - و البته خیالی - باز بمانند یا این بار نباید هیزم آتشی شد که تنها نان حکومت مطلقه در آن نمی سوزد.
چهارم - این از بدبختی های تاریخی یک ملت ناکام است که هنوز هم تک سوارانی دارد که همه امید به آن هاست  و شاید باز هم از بدبختی بیشتر که یکی از این تک سواران سید محمد خاتمی است که هنوز بسیاری شاید از سر ناچاری، امید به بازی او دارند. رفتارهای خاتمی در همه سال های گذشته، غیر قابل پیش بینی بوده، وقتی که همه امیدوار بوده اند تا او گامی رو به جلو بردارد، یا سکوت کرده یا رفتاری که کمتر کسی انتظار داشته و وقتی که همه از او قطع امید کرده اند، ناگهان رفتاری دیگر پیشه کرده که باز هم در باور کمتر کسی می گنجد.
همین روزها هم خاتمی این گونه است، وقتی که سال گذشته این همه از شروط لازم برای حضور در انتخابات حرف زد، آخر سر رایش را در دماوند به صندوق انداخت و بعد هم خواستار عذر خواهی دو طرفه شد و به دیگرانی که برانداز خوانده می شوند، حمله کرد وحالا هم خبرگزاری ایلنا به نقل از بادامچیان موتلفه خبر داده که او از راه هاشمی برای حضور در انتخابات نامه نوشته است.
همین آقای خاتمی چند روز قبل با خانواده میرحسین موسوی دیدار کرده و خواستار آزادی رهبران در حصر شده و تاکید کرده بود که شرایط حضور در انتخابات وجود ندارد. او پیش از این هم از عارف، معاون اول دوران ریاست جمهوری خودش خواسته بود که نامزد انتخابات نشود.
پنجم - این ها همه ش نشانه سرگیجه است، سرگیجه های بلند مدت که ما گرفتار شده ایم و انگار امسال شدید تر هم شده و حالا باید تحملش کرد. 

۱ نظر: